از صفرتا بیست
بهرام رادان هشتم اردیبهشت 1358(28 آوریل 1979) در تهران متولد شد. بهرام نامی بود که پدربزرگ مادریاش انتخاب کرده بود، پدربزرگی که متأسفانه درست ۱۰ روز بعد از تولد بهرام از دنیا رفت. او همچنین یک خواهر و یک برادر بزرگتر از خود به نامهای شهرام و ژیلا دارد که هردوی آنها اکنون خارج از کشور زندگی میکنند. اگر آن 8 باری که بهرام دبیرستان خود را تغییر داد را در نظر نگیریم بهطورکلی دوران کودکی و نوجوانی آرامی را پشت سر گذاشت و درصورتیکه پدر نظامیاش رشته وکالت و مادرش پزشکی را برای او میپسندیدند، سرانجام در رشته انسانی موفق به اخذ مدرک دیپلم شد. او اکنون فارغالتحصیل رشته مدیریت بازرگانی از دانشگاه اسلامی میباشد. علاقهاش به هنر اما در همان دوران کودکی قابلتوجه بود. علاقه به بازیگری را از مادرش به ارث برده و دیوارهای اتاق قدیمیاش همیشه پر از عکسهای بازیگران و خوانندههای مختلف بوده است.
سرانجام گذراندن دورههای بازیگری آموزشگاه هیوا درسال 1378 نقشآفرینی در فیلم شور عشق را برای او در همان سال به ارمغان آورد. شور عشق ساخته نادر مقدس بااینکه اثر خوبی از آب درنیامد اما زمینهساز حضور بهرام در فیلمهای «آواز قو» و «آبی» در سال 1379 شد. او با دومین حضور سینماییاش در آواز قو موفق به کسب جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد در جشنواره خانه سینما شد. بهرام رادان که در همان سالهای اول حضورش بهواسطه چهره خوب و بازی تأثیرگذار خیلی زود روند سلبریتی شدن را طی کرد حالا تجربه کار در کنار بسیاری از هنرمندان مطرح کشور را دارد. او با کارگردانانی همچون ابراهیم شیبانی، بهروز افخمی، داریوش فرهنگ، پوران درخشنده، مسعود کیمیایی، سیروس الوند، رخشان بنی اعتماد، سعید سهیلی، مانی حقیقی، ابوالحسن داوودی، واروژ کریممسیحی، تهمینه میلانی، مصطفی کیایی کارکرده و همچنین تجربه بازی در کنار اکثر بازیگران بزرگ سینمای ایران را دارد. او در کنار گلشیفته فراهانی در فیلم «سنتوری» ساخته داریوش مهرجویی خوش درخشید و در میان تمامی نقشهایی که ایفا کرد علی سنتوری بیش از همه در دل مردم ایران و طرفداران سینما و موسیقی جای گرفته است.
رادان و تئاتر
در عرصه تئاتر نیز برای اولین بار علاقهمندان علی سنتوری را با هیبتی متفاوت در نقش زال، پدر رستم دیدهاند. کنسرت نمایش «سی» اخیراً با بازی بازیگرانی چون صابر ابر، مهدی پاکدل، بهرام رادان و آوازخوانی همایون شجریان در کاخ سعدآباد تهران اجرا شد.
بهرام رادان پیشازاین به مدت شش ماه دورههای متداکتینگ را طی کرده بود. به گفتهی خودش: در تئاتر با یادگیری شیوههای حفظ دیالوگ به زبان انگلیسی که مثل یک سد در زندگیم بود، میخاستم آن را بشکنم و شکستم. بعدازآن یک فیلم مستند بنام رویای شهر در کانادا ساختم.
رادان در حاشیه
رادان ازجمله بازیگرانی است که بهعنوان فردی خوشقول و وقتشناس در سینمای کشور شناخته میشود. این انضباط احتمالاً ازجمله خصوصیاتی است که بهرام از پدر نظامیاش به ارث برده است. بااینحال او هم مانند هر سلبریتی دیگری گاها درگیر حواشی شده است.
چندی پیش مطلبی که در رابطه با ازدواج همجنسگرایان در صفحه شخصی خود در توییتر به اشتراک گذاشته بود تبعاتی را برای او به همراه داشت. رادان در صفحه توییتر خود قانونی شدن ازدواج همجنسگرایان در کنگره آمریکا را بهاندازه لغو بردهداری یک رویداد تاریخی قلمداد مرد اما پس از چند روز، طی فشارهای امنیتی موجود، احضاریهها و چاپ مداوم مطالبی علیه وی در روزنامه کیهان، مجبور به نوشتن نامهای خطاب به مدیرمسئول روزنامه کیهان شد و توییت خود را نیز حذف کرد. پستها و عکسهای در اینستاگرام هم چند باری حواشیای را برایش به بار آورده است.
یکی دیگر از این حواشی عکسی است که برای رونمایی از آلبوم «روی دیگر» به چشم زده بود که شباهت زیادی به عینک شیشه گرد معروف جان لنون داشت. مسئله قابلتوجه اینجاست که یکی از عینکهای لنون چند سال پیش در یک حراج اینترنتی فروخته شد و عدهای همان عینک را روی چشمان بهرام رادان میدیدند.
این بازیگر سرشناس بعد از گذر سالها همچنان مجرد مانده است. او معتقد است با اینکه تشکیل خانواده از مهمترین کارهاست اما نیاز به مسئولیتپذیری بسیار بالایی را میطلبد. همچنان اظهار میکند روزی که چنین مسئولیتی را بپذیرم باید به جایگاهی برسم که بتوانم یک زندگی سالم را تشکیل دهم. لذا به نظر این مسئولیت سنگین در کنار حرفهای چون بازیگری آنهم نه یک بازیگری معمولی بلکه سوپراستاری در ایران، معادله سختی را میسازد که برای رسیدن به جواب آن نمیتوان راه سادهای را طی کرد.
آنهم سوپراستاری که بازگیری چون حامد بهداد او را یکی از مهمترین شخصیتهای سینمای ایران میخواند. بهداد در مصاحبهای مربوط سالها پیش است خطاب به رادان میگوید: من میگویم تو سوپراستار سینمای ایرانی. یعنی ضامن بقا و حیات این سینما. یعنی کسی که اگر نباشد کلاً هیچچیز فایده ندارد. میدانی من چه افتخاری میکنم که یک سوپراستار تو مملکت من هست؟ مثل وقتیکه فردین سوپراستار بود.
دردسرهای سوپراستار بودن
اما این سوپراستار خوشپوش خودش گاهی از مقتضیات این واژه رنجبرده است. به گفتهی خود او بعد از بازی در شش فیلم اول، در فیلم عطش دیگر بهعنوان یک بازیگر تجاری رویش حساب باز میکردند. استفاده تجاری و تبلیغاتی از بازیگران خوشچهره و خوشپوشی چون بهرام رادان و دور شدن از سینمای هنری از موارد گریزناپذیر این حرفه است. رادان برای گذر از این دوره احتیاج به انتخابهایی داشت که ثابت کند صرفاً یک بازیگر گیشه نیست. بازی در فیلم گاوخونی علیرضا افخمی اولین قدم او در این راه بود. بعدازآن همکاری با رخشان بنی اعتماد در شمعی در باد انتخاب جذابی برایش بود. او با بازی در این فیلم بهعنوان یک کاراکتر در سایه با گریمی متفاوت که تکیهبر زیبایی او نداشت، میخاست نشان دهد صرفاً به دنبال گرفتن نقشهای پرزرقوبرق و حرکت به سمت سوپراستار شدن نیست. اما به نظر میرسد اکنون با بازی در فیلمهایی مثل «بارکد»، «زرد»، «آتشبس» و ... کمی از روندی که شروع کرد دور شده است و هنوز که هنوزه ردپایی از استفادههای تجاری و تبلیغاتی از سلبریتی ای به نام بهرام رادان در سینمای کشور دیده میشود.
و اما مخاطب... عشق دوطرفه
مسئله قابلتوجه این سوپراستار محبوب کشور عشق و علاقهی بیاندازه او به مخاطبین است. در اینجا هیچچیز بهجز جملات خود او در یکی از مصاحبههای قدیمیاش حق این مطلب را ادا نمیکند که بدانیم تا چه حد مردم و مخاطب برای بهرام رادان حائز اهمیت است.
مخاطب همه زندگی من است. آنکسی که من را دوست دارد جزو دارایی من است. مثل این است که تو بگویی حساب بانکیات برائت اهمیتی ندارد. خب معلوم است حساب بانکی مردمی تمام اندوختهای است که من در این سالها داشتهام.ما تجارت فرهنگی میکنیم. آدم در تجارت باید اندوختهاش را حفظ کند و سعی هم کند به سرمایهگذاریهایی دست بزند که این اندوخته را چند برابر کند. ما هم همین کار راداریم میکنیم، ما هم کاری میکنیم بر مخاطب خودمان اضافه کنیم. اتفاقاً من از آن آدمهایی هستم که ذائقه مخاطب خیلی برایم ارزشمند است، ولی تفکرش نه تعددش. اشتباهی که دوستان میکنند این است که همهاش دنبال تعدد و چند نفرها هستند میگویند، آقا، ده نفر جزو طرفداران فلانیاند ولی طرفداران آنیکی چهار نفرند. نمیآیند بگویند آن چهار نفر چه موقعیت اجتماعیای دارند، از چه طبقهای هستند، از چه تفکری می آیند. من ترجیح میدهند آدمها را وارد یک غالب فرهنگی کنم که در آن غالب فرهنگی من را دوست داشته باشند.
رادان و دغدغههای دیگرش
سفیر برنامه جهانی غذا
بهرام رادان وقتی در سال 1389 بهعنوان اولین سفیر ایرانی برنامه جهانی غذا منصوب شد اعلام کرد که مسئله گرسنگان جهان یکی از دغدغههای جدی او بوده است. او فعالیت پررنگی در راستای افزایش سطح آگاهی مردم از گرسنگی جهان و وضعیت پناهندگان در کشور کرد. این فعالیتها شامل حضور در رسانههای گروهی و برنامههای جذب منابع میباشد که سطح آگاهی عموم را از برنامه جهانی غذا، فعالیتهای آن و بحرانهای غذایی در سراسر جهان بالا میبرند.
موسیقی
رادان که پیشازاین با ایفای نقش در فیلم سنتوری و اجرای ترانههای علی سنتوری علاقه و استعدادش به موسیقی را نشان داده بود درصدد آمد که خود بهصورت حرفهای در این عرصه فعالیت کند. البته نسخهای که شامل اجراهای رادان بود هیچگاه در بازار پخش نشد و ما در فیلم شاهد قطعاتی بودیم که محسن چاووشی آنها را برای مهرجویی ضبط کرد. سرانجام خرداد ۱۳۹۱ آلبوم «روی دیگر» با خوانندگی و تهیهکنندگی بهرام رادان منتشر شد.
شغلهای دوم علی سنتوری
علی سنتوری علاوه بر فعالیتهای هنریاش از راههای دیگری نیز کسب درآمد میکند. شایعاتی که خبر از سهامداران بودن او در کافههای زنجیرهای وویونا است آنچنان هم دور از واقعیت به نظر نمیرسد. بههرحال کافه ویوونا که به قهوههای لمسوس سوئیسی و دکور میانی ثابت مخصوص خودش مشهورش است مدتهاست بانام آقای سوپراستار گرهخورده و خیلیها او را یکی از سهامداران اصلی این مجموعه میدانند. البته ویوونای مرکزی اعلام کرده که تنها یکی از شعب مجموعه متعلق به اوست. چیزی که دربارهی آن اتفاقنظر بیشتری است، کافه 45 نفره پاسداران است که گفته میشود متعلق به شخص بهرام رادان است. البته در این کافه چیزی از اسم و پوسترهای دیده نمیشود و یکی از نکات جالبتوجه کافه 45 نفره این است که کشیدن سیگار حتی قبل از تصویب قانون منع سیگار در کافهها در این کافه ممنوع بوده است.
یکی دیگر از فعالیتهای اقتصادی او مدلینگ است. اولین بار الجی بود که پیشنهاد مدلینگ را برای یکی از تبلیغاتش به رادان داد. بعدازآن هم فعالیت او در این زمینه با برندهایی مثل نیمانی، نوین چرم و ... ادامه پیدا کرد. در حال حاضر چرم مشهد برندی است که همهجا با تصاویر او شناخته میشود تا جایی که عدهای اورا یکی از سهامداران و حتی صاحب اصلی آن میدانند.
جوایز و نامزدیها
او بعد از کسب جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد در جشن خانه سینما برای فیلم آواز قو-1380، چهار بار دیگر برای دریافت جوایز مختلف برنده یا نامزد شده است که عبارتاند از:
برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد از بیست و پنجمین جشنواره بینالمللی فجر برای فیلم شمعی در باد-1382
برنده تندیس حافظ برای فیلم گاوخونی-1383
برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد از بیست و پنجمین جشنواره بینالمللی فجر برای فیلم سنتوری-1385
نامزد تندیس حافظ برای فیلم سنتوری-1389
برای جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد از جشنواره بینالمللی لاداخ برای فیلم آدمکش-2012